این همه نذر به جز یک نذر


از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی، ص 80

نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی


از محمد، آن نو جوان 16 ساله یاد کردی از او برایت بگویم .

او درهمان شانزده سالگی بر اثر بیماری لاعلاج به سوی خالق اش شتافت. او در مدت ده ماهی که بیمار بود بسار رنج برد. نزدیکان وی (دور و نزدیک) به ویژه والدین اش نذر و نیاز های زیادی برای بهبودی اش داشتند به گونه ای که این دعاها و مناجات آنان را به خدا نزدیک تر نموده بود.


جسم محمد نو جوان بر اثر بیماری بسیار ضعیف و نحیف شده بود و سه روز آخر زندگی اش اگر چشمانش را می بست باز می دید. او دیگر از رنج بیماری به ستوه آمد و رضایت به مرگ داد و پس از سه روز از این درخواست دعایش مستجاب گشت و جهان های ما فوق را تجربه کرد.


همه در حیرت که چرا نذر و نیازها و توسلات به نتیجه نرسید و محمد نوجوان ناباورانه از نزد آنان پر کشید تا آن که به خواب دائی آمده و می گوید. "شما این همه نذر کردید به جز یک نذر که اگر می شد من زنده می ماندم و آن این که نذر می شد که به زوار کربلا در کربلا آب دهید."




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سید دعانویس,09335738303,دعانویس حرفه ای,09335738303 رفاقت به سبک شهید اخبار عکاسی فروش و پخش عمده نوشت افزار رپورتاژ آگهي جامعه ای سالم آینده ای روشن clash of clans بوف خرد محیط زیست